مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهـرا معـصـومه و نـوریّه و صدّیـقـۀ کـبری حـنـّانـه و هـانـیـّه و ریحـانـه و کـوثـر انـسـیـّه و حــوریــّه و انـسـیــّۀ حَــورا اینها همگی فاطمه هستـند ولی نیست محـبـوبـیت فـاطـمـه مـحـدود به اینهـا مادر که نه! بالاتر از اُمُّ الحَسنِین است دخـتـر که نه! بـالاتـر از آن، اُمِّ اَبـیـهـا فردوس برین، باغ بهشت است به صورت فردوس برین، خانۀ زهـراست به معنا پیچیده در آن عطرِ «بِه» و «یاس» و «گل سرخ» بیـرون زده از پنجـرهاش شاخۀ طوبی روزی که بخندد همۀ شهر، بهاریست آن شب که بگـریَد، شب عالم شب یلدا از روی لب مادرمان فاطمه چندیست لبخـنـد فـراری شده کـاری بکـن اَسـما ای وای که از جور عدو در برِ حـیدر در خانۀ خود سورۀ کـوثـر شده پـرپـر کاری بکن اَسما که پریشان شده مـادر درد است سراپا و سکوت است سراسر این هیزمِ تَر چیست که در آتش آن سوخت یک مرتبه هم مادر و هم دختر و همسر "در" سوخت، ولی مانده به یادم که محمد یک مرتبه بیاذن نشد وارد از این در من خواب بدی دیدهام اَسما، چه بگویم؟ دور کـمـرش شـال عـزا بـسـت پـیـمبر از عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ» در این شهر خـالیست مـشـام هـمه، کـافـور بیـاور ای وای که از جور عدو در برِ حـیدر در خانۀ خود سورۀ کـوثـر شده پـرپـر |